نسل امروز که برخی از آنها به عنوان نسل اینترنتی یا نسل Z نام میبرند، از مختصات خاصی بهره میبرند. روزنامه شرق در سالنامه امسال خود (
) گفتوگوی قابل تاملی با محمدسعید ذکایی، استاد دانشگاه علامه طباطبائی به انجام رسانده است. پایگاه خبری تحلیلی دانشگاه علامه طباطبائی (عطنا) گزارش مبسوط را با رسم امانت در زیر آورده است:
همانطور که اختراع خط، مبدأ تاریخی بود، جهانیشدن شبکههای مجازی و استفاده از فضای وب نیز ورود به یک مبدأ تاریخی جدید را رقم زده است. از حدود 25 سال پیش تکنولوژی به سرعت برق و باد در تمامی وجوه زندگی ما ریشه دواند. در این میان نسلی به دنیا آمدند که دنیای پیشا اینترنت و تلفن همراه را تجربه نکردهاند و هیچ تصور و ذهنیتی هم از دنیای بدون اینترنت ندارند.
نسلی که به زودی قرار است مدیر، کارمند و پزشک شوند و نیروی اصلی کار آینده محتوم در ایران و جهان خواهند بود. این نسل را نسل Z نامگذاری کردهاند. طبق تعریف متولدین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۵ میلادی (سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۹۳ خورشیدی) جمعیت نسل Z به حساب میآیند. یعنی هماکنون این نسل در بازه سنی شش تا 25 سال قرار دارند. نسلی که زندگی، علایق و خواستههایش با تکنولوژی گره خورده و آنچه تجربه کرده و زیسته، از اساس متفاوت از همه نسلهای پیش از آن است. درباره این نسل در ایران چه میدانیم؟
دکتر محمدسعید ذکایی، مدیر گروه رشته مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی (
لینک) عمده مطالعاتش در تمام سالهای فعالیتش متمرکز روی جوانان بوده است. از تألیفات او میتوان به کتابهای «سبکهای فراغتی جوانان»، « جوان، شهر و زندگی روزمره» و «جامعهشناسی جوانان ایران» اشاره کرد. با او درباره نسل Z ، علایق و خواستهها و نحوه تعامل اجتماعی این نسل گفتوگو کردهایم.
در ابتدای کار از شما میخواهیم که تعریفی از نسل Z ارائه کنید.
این تعاریف، بیشتر اسمسازههایی است که برای جلب توجه و مرزگذاری بین دورههای زندگی وضع میشود. غرض نشاندادن تفاوتهایی است که گروههای سنی و نسلها از یکدیگر دارند. به بیان دیگر یک مد و ترند آمریکایی و غربی است؛ اما به هر حال دلالتهای مستقیمی، برای جامعه ما هم به دلایل مختلفی که عمده آن به جهانیشدن و فرهنگپذیریها باز میگردد، دارد.
بنابراین وقتی از تعابیری همچون نسل Z استفاده میشود، یعنی نسلی که جوانان فعلی ما را در بازه سنی تا 25 سال تشکیل میدهد. با این نامگذاری تلاش میشود سیاههای از تمایزات آنها با نسلهای دیگر و مشخصات آنها توصیف و گردآوری شود. علایقشان، اینکه چطور با تکنولوژی، سیاست، فرهنگ، خانواده و دوستان ارتباط برقرار میکنند.
این تلاش و نامگذاری برای نشاندادن تغییرات سریع و پرشتابی است که جامعه در حال تجربهکردن آن است و در عین حال هراس و نگرانی از باب اینکه فضایی را برای توجه و بازاندیشی به این نسل در حوزههای مختلف از سیاست، آموزش تا اجتماع پدید میآورد. بنابراین به صورت کوتاه و خلاصه، نسلی که به عنوان نسل Z شناخته میشود، نسل پس از هزاره هستند، نسل دو دهه اخیر یا همان هزاره سوم که اجتماعیشدنشان در فضایی رخ داد که تکنولوژیهای ارتباطی و مجازی توسعه وسیعی پیدا کردند.
در واقع آنها بومی تکنولوژی هستند، بهخصوص بومی شبکههای اجتماعی که نسلهای دیگر با کمی فاصله و محدودیت با آن مواجه شدند.
زندگی این نسل تصویرمحور است، یعنی بیش از آنکه متنمحور باشد، با تصاویر و آنچه از تصاویر برداشت میشود، ارتباط دارد. هرچیزی که به آیکونها و تصاویر برسد را بر متن ترجیح میدهند. ارتباط شفاهی دارند و این فقط یک تعریف صوری و استراتژیک که آثاری ساده داشته باشد، نیست؛ اساسا یک زیباییشناسی را نشان میدهد که متفاوت است و امتیازات ویژه دارد.
آنها تسلط دارند بر اینکه به متنهای مختلف سرک بکشند یا به ایجاز و اختصار در ارتباط برسند. این نسل حریم خصوصی خود را بیشتر ارج میگذارد، کمتر معاشرتپذیری را لااقل به شیوه کلاسیک و فیزیکی میپسندد، نسلی است که شاید کمتر حوصله و تمرکز برای جستوجوی هدفی در میانمدت دارد. این نسل در فضای پرالتهابی زیست کرده و شرایط تروماتیک را بیشتر تجربه کرده و با آن مأنوس بوده و به آن واکنش نشان داده است.
در وجهه فردیتر، مهارتهای ارتباطی و بینفردی این نسل شاید به اندازه نسل X (دهه شصتیها) یا دهه 70 (که تقریبا با نسل Y معادل است) نباشد. آنها به شدت نیاز به تشویقشدن دارند، نیاز به تلنگر و پاداش دارند. نیاز دارند از آنها محافظت شود و مدام کسی قربانصدقهشان برود. والدین باید پیگیر آنها باشند تا به هدفی برسند. از طرف دیگر آنها موفقیتجو هم هستند.
شرایط اگر برایشان مهیا باشد، دنبال راههای کوتاه برای موفقیت هستند. این موفقیت در حوزه اقتصاد، فرصتهای زندگی مثل کسبوکارهای متفاوت یا مهاجرت گنجانده میشود. این بخشی از مختصاتی است که میشود برای این نسل برشمرد. برخی از این مختصات حتما context (شرایط) اجتماعی را هم در بر میگیرد.
اما در مجموع اعضای این نسل قدرت ریسکشان بالاتر است، ماجراجویی بیشتری دارند، اهل آزمایش هستند، آزمایشگری جزء علایقشان است یا در وجه سیاسی-ارتباطی دیر قانع میشوند، باید با استدلال قوی با آنها مواجه شد.
خیلی به سلسلهمراتبی که نوجوانان و جوانان قدیمیتر با آن مأنوس بودند، اعتقاد ندارند؛ مثلا احترام به بزرگتر، رعایت سلسلهمراتب جزء ارزشهای آنها نیست. بدبین هستند، بیاعتمادند و اهل برنامهریزی بلندمدت نیستند.
میل به نمایشگری و خودابرازی دارند. از طرفی طلب میکنند که به شیوه عقلانی با آنها استدلال کرد تا به شیوه عاطفی و اخلاقی. این نسل علاقهمند است که زود به پاسخ برسد؛ عجول به نظر میرسند.
عجله، کمحوصلگی و زودخواهی که شاید متأثر از عادات و شیوههای ارتباطی آنهاست، نوعا در میان آنها رایج است. یک نتیجه محتوم روانشناسی این خصیصه میتواند این باشد که عادت به تمرکز طولانیمدت را ممکن است سخت بیابند و تمرکز به بازههای زمانی کوتاهتری میل پیدا میکند و از این جهت، پاسخهای سریع و عاجل را مطالبه میکنند.
آنها در عین حال با تناقضاتی زندگی میکنند که شرایط کنونی برای همه به ارث گذاشته است. برخی از آنها آینده روشنی را پیشروی خود نمیبینند و با کمی ابهام، تردید و دوسویگی زیست میکنند.
بنابراین بیشتر به زیستن برای حال میل دارند، تا زیستن برای آینده. آنها برخلاف دهه 60 و 70 به برنامهریزی میل کمتری دارند، به خصوص تفاوت آنها با دهه شصتیها که شرایط پرالتهاب سالهای بعد از جنگ را تجربه کردند محسوس است. این نسل بیشتر ترجیح میدهد که اتکایش به خودش باشد، خیلی به الگوهای راهنما معتقد نیست یا اساسا آنها را پیدا نمیکند و اعتماد هم نمیکند، مگر کمی در گروه همسالان و خانواده که ممکن است در برخی حوزهها مثل سلایق سیاسی، سلایق زندگی، مصرفی و فرهنگی از آنها الگو بگیرند.
فارغ از اینها، اتکای این نسل به فضای رسانهای است و در فضای رسانه هم تکثر الگوها و سبکها، هیچ اجازهای برای اینکه شیوهای غالب شود را مهیا نمیکند. پس دیگر در این فضا گفتوگو از اینکه مرجع ارزشی تو چیست یا انتظار قالب و شیوههای یکسان برای طی یک مسیر گذار از این نسل منطقی نیست.
اینکه چطور میخواهد و با چه نیرو و فرایندی قرار است بزرگ شود، مشخص نیست، اصلا این بزرگشدن، اینکه کی ازدواج کند، کی درس بخواند، کی سر کار برود ترتیبی ندارد. اینکه کی از خانواده جدا شود، اصلا آیا جدا شود؟ کجا زندگی کند، مهاجرت بکند یا نکند، سختکوشی کند یا به روزمرگی قناعت کند، لذتطلب باشد یا خویشتندار، الگوی ثابتی را نمایش نمیدهد و همین مسئله فضای منعطفی را برای این نسل ترسیم میکند. به بیان دیگر عموم آنها نوع رقیقی از رهازیستن یا چندسویگی را تجربه میکنند.
من البته اطلاق واژه سرگردانی را برای تجارب آنها با کمی مبالغه همراه میدانم. گرچه برخی هم به این سرگردانی میل پیدا میکنند، اما من از آن فاصله میگیرم و بیشتر سعی میکنم از منطق بهره بگیرم. منطقی که پراگماتیستی است و خصوصیات و منطق رفتاری این گروه را توضیح میدهد... .
با این توصیفاتی که کردید، به نظر شما اطلاق صفت یاغی، برای این نسل مناسب است؟
نه. به نظرم این برچسبها را باید ناشی از انتظار و چرخه نسلی بدانیم که به تداوم بیشتر میل دارد تا تغییر. دوم اینکه منطق واقعیات زندگی را در نظر نمیگیریم. این دو دلیل اطلاق یاغیگری را به نسل z دور از ذهن میکند. به هر حال جوانان فرزندان زمانه خود هستند. شرایطی که امروز جوانان در مرزهای ملی ما و حتی فراسوی آن زیست میکنند، شرایط کاملا متفاوت و ویژهای است.
جوانی به یک پروژه پرمخاطره و پرریسک تبدیل شده است. سخت به این جهت که شرایط ساختاری، امنیت اقتصادی، رفاه حداقلی یا در امنیت و شرایطی پیشبینیپذیر زندگیکردن برای بسیاری مهیا نیست.
بسیاری دیگر انتظار ندارند که با پایان تحصیل و کسب مدرک دانشگاهی یا حتی گذراندن دورهای مهارتی بتوانند کسبوکاری راه اندازند و به استقلال اقتصادی محدودی دست یابند یا با حمایت اندک خانواده بتوانند ازدواج کنند.
در شرایطی که برای استقلال اقتصادی تضمینی وجود ندارد و حتی برای خیلیها دور از ذهن است، در شرایطی که امنیت ذهنی، امنیت وجودی و امنیت ساختاری در معرض تهدیدهای جدی است، در شرایطی که عدالت به زعم اکثر این گروه سنی برقرار نمیشود، شهروندی جوانان محدود و آسیبپذیر است یا تنش در گفتمانهای رسمی، سیاستی و حتی عمومی بر سر مقولههای مختلف مؤثر بر زیست جوانان وجود دارد، جوانی پروژه پرمخاطرهای خواهد بود.
در این شرایط اینکه بخواهیم این گروه را ضد فرهنگ بدانیم، یا بخواهیم واژه طغیان را علیه آنها به کار بگیریم منطقی و منصفانه نیست. من ترجیح میدهم تعبیر عملگرابودن را برایشان انتخاب کنم؛ یعنی با واقعیات همخوانشدن، منعطفبودن و ظرفیتها را بازسازی و بازیابی کردن تا در این شرایط دوام بیاورند.
بخشی از این منطق دوامآوردن این است که توجه را به جایی معطوف کنید که خیلی به بهداشت روانی آسیب نمیزند. بخشی از این مسئله ناظر بر این است که به حریم خصوصی خودت پناه بیاوری، به خاطر اینکه از سیاست به معنای عام و بهخصوص سیاست حزبی فاصله بگیری و به فرجام و نتیجهای که سیاستورزی دنبال میکند، بیاعتماد باشی.
تو به سیاست خوشبین نیستی چون وقتی تجربه نسلهای بزرگتر مرور میشود، ممکن است آثار و دستاوردهای راضیکنندهای از آن نیابی. به هر حال در این شرایط انتخابکردن سبک زندگی که منطبق بر آزمایشگری نباشد، یا جدی و مصمم بودن و پیگیری در یک مسیر مشخص را در میانمدت ترغیب یا تحمیل کند، الزاما همه را در بر نمیگیرد.
من درباره یک تیپ صحبت میکنم و با تحمیل هزینه سادهسازی میخواهم از روندها بگویم. میخواهم بگویم در این شرایط ماجراجوبودن، ریسککردن، کمی در حال و هوای فانتزی ماندن، به تخیل پناهبردن و در یک موقعیت ماندن برای اینکه اگر روزنهای پیدا شد، از آن استقبال کنند و نگاه فرصتطلبانه داشته باشند، بخشی از خصوصیات آنهاست و این همان عملگرایی است.
معنای عملگرایی طغیان نیست، ممکن است برشهایی از طغیان را هم بشود دید، ممکن است نگران شویم که جنبشها و آشوبهای اجتماعی بهخاطر سرخوردگیهای این نسل به وجود بیاید، یا نگران ظرفیتهای غیراجتماعی و تخریبی آنها در مقاطعی شویم.
اما فعلا بیشتر باید نگران ظرفیتهای بالقوه خودتخریبی آنها باشیم تا نگرانیها از اینکه بخواهند به سمت جنبش اجتماعی رادیکال و شورشگرانه بروند. جهتیابی آنها فعلا به سمت زندگی فردی معطوف است. میخواهم بگویم در عملگرابودن آنها یک مرزگذاری بین زندگی شخصی و اجتماعی وجود دارد و کفه ترازو به سمت زندگی شخصی سنگینی میکند. آنها بیشتر به سمت قهرکردن و فاصلهگرفتن و نگرانی از آنچه بیرون انتظارشان را میکشد، میروند، تا اینکه بخواهند با آن در بیفتند.
مکانیسمهای مختلف این عملگرایی چیست؟ این رفتارها از چه ناشی میشود و در کجا میشود نشانههای این سبک رفتاری را پیدا کرد و بازیگر عمدهای که ذهنیت این نسل را میسازد، چیست؟
ببینید به هر حال در اوصافی که از نسل z معرفی کردم، مواجهه با تکنولوژی، بهخصوص تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی به چشم میآید و به نظر معقول است که ما واژه بازیگر مهم را به عنوان مرکز ثقل هویتیابی یا استقرار نظم زندگی روزمره زندگی جوانان در فضای مجازی جستوجو کنیم. احتمالا میدانید پیشبینیها درباره تخمین زمان فعالبودن در صفحه یا همان شبکه، میگوید میانگین فعالیت آنها در فضای مجازی هشت تا 9 ساعت است.
این ساعت گذراندن در فضای مجازی کفایت میکند که ما قانع شویم که فضای مجازی دستکم تنه به تنه خانواده میزند و گاه جلوتر از آن تبدیل به مرجع شکلگیری آرزوها، هویتها، سلایق و قالبهای رفتاری نسل جوانتر ما که دهه 70 و 80 را در بر میگیرد، شده است.
این مجاورت و مصرف کمی و کیفی عملا اقتصاد عاطفی این نسل را تحتالشعاع قرار داده است. یعنی قالبهای جایگزینی را برای محاسبه، ارزیابی و ارتباط در اختیار آنها میگذارد و در بستر و چارچوب دیگری فعالیت میکنند. قبلا نسلها امیدها، آرزوها، ترسها، خوشبینیها، بدبینیها، نوعدوستی، کینه و نفرت خودشان را در بستر ارتباطی و عاطفی دیگری یاد میگرفتند، اما نسل z به صورت کاملا فشرده، چندلایه و پیچیده تجربهاندوزی و ارتباط برقرار میکند.
پس ما با تغییراتی بنیادین مواجه هستیم؛ هم تغییرات صوری و هم محتوایی. این تغییر به بیان جامعهشناسی تغییر در هستیشناسی و معرفتشناسی را در بر میگیرد. چیستی و کیستی جوان به واسطه این مصرف، مجاورت، زیستن و تکاپوی مجازی عوض شده و استحاله پیدا کرده است.
در سرگرمی و فراغت و عملا تجربه جوانیکردن (از بازیهای مرسوم آنلاین و آفلاین ساده تا کنجکاویها و ماجراجوییها و رومنس و ارتباطات با غیرهمجنس و مسائل جدیتر) شبکهها کارکرد جبرانی پیدا کردهاند.
یعنی در غیاب میدان عمومی که مثلا امکان اختلاط جنسی را کمتر فراهم میکرد و آن را بر نمیتابید و مرزهای اخلاقی را ترسیم و تحمیل میکرد، این فضا فضایی بیدروپیکر است و بنابراین اجتماعیشدنها و جبران کاستیهای حوزه عمومی و تکمیل آنها در وجه فراغت، سرگرمی، ارتباط با غیرهمجنس و خردهفرهنگهای نامتعارف و گاه غیراخلاقی، در فضای جبرانی آنلاین اتفاق میافتد و نتایج مشخصی هم دارد.
این باعث کاهش ظرفیت انتقادی میشود و شاید استفاده از تعبیر مسخشدگی بیراه نباشد. برای اینکه این روزمرگی عاداتی را به ما تحمیل میکند که فاصلهگیری از آن اغلب سخت است.
اینکه مدام لایکها و دیسلایکها را کنترل کنیم، پستهای جدید و استوریهای جدید را مرور کنیم. اولین کاری که بسیاری وسواسگونه و مستمر به آن میپردازند، این رفتارهاست و این رفتارها عملا ما را شرطی کرده و ظرفیت انتقادی را از ما گرفته است. این تجارب محرک فردیشدن فزاینده است.
اگر نسل z فردی میاندیشد و مصلحتهای فردی را جستوجو میکند، به دلیل اقتضائات، منطق و مجاورت زیاد در این فضاست. آنها امیدشان فردی است، رفتارها و آرزوهایشان فردی است.
آنچه در این فضا موج میزند، امیدورزی فردی است. وجه فردی برایشان مهم است تا موفق شوند، خوشتیپ شوند، متناسب شوند، پول خوب پیدا کنند، همسر خوب پیدا کنند، مهاجرت کنند و... در همه این اهداف «من» نهفته است و این فردیت جولان میدهد و این در تنازع با انتظاراتی است که از این نسل میرود برای اینکه در خدمت منافع عمومی و جمعی باشد.
نمیشود گفت آنها اصلا و مطلقا در خدمت منافع جمعی نیستند، ولی به هر حال آنچه در صفحات موج میزند و پروژههایی که دنبال میشود، پروژههای خویشتنیابانه و خودسازی است.
روانشناسی آنها مثبتگراست؛ اینکه خوشبین باش، هرچه هست خودت هستی، یک بار دنیا میآیی، یک بار زندگی میکنی، ناامید نشو و...؛ همه اینها مرتبا به مثابه یک ایدئولوژی به آنها تلقین و بازتولید میشود، مبادله میشود و همه ما هم به این عادت کردهایم که جز این نیست.
از طرف دیگر باید به مجال و جواز فراهمشده توسط این صفحات برای کمتر جدیبودن و میل به همسانشدن با جمع (جمع به معنای توده نه جمعی که دوام و بقا و ارتباطات سیستماتیک برقرار کنند) اشاره کرد. یکجور نوقبیلهشدن؛ این قبیلهها به سرعت شکل میگیرند، به سرعت تغییر میکنند و به سرعت بازیگرانش عوض میشوند.
در واقع این قبیلهها تودههای متحرکی هستند و بر اساس امواج شبکهای و رسانهای که خودشان تولید میکنند، تمها و ترندهای مختلفی را باب میکنند یا از مد میاندازند؛ یک بار به پارک آب و آتش میروند، بعد به تشییع مرحوم پاشایی میروند، دفعه بعد سر از پاساژ کوروش در میآورند.
این حوزه مجاز، شرایط کارناوالیکردن و از جدیت انداختن و در خدمت منافع و هیجانات فردی و گروهی قرارگرفتن را فراهم میکند؛ کارناوالیکردن زندگی، کارناوالیکردن سیاست، کارناوالیکردن مسائل ساختاری جامعه در این فضا رقم میخورد.
چون چیزی جدی گرفته نمیشود، میشود گفت پناهبردن به طنز و شوخی و به تعبیری پناهبردن به بینامتنیت و پناهبردن به سوابق و تجربیات و همه چیز را بهسخرهگرفتن و از جدیت انداختن از خصوصیات زندگی در این فضاست.
بهسخرهگرفتن از اقتصاد تا مسئولان و حتی دستانداختن چیزهای مورد قبول جامعه و دستمایه شوخی قراردادن از اقتضائات زیستن مجازی و به درجاتی انعکاس منطق عاطفی است که در این فضا شکل میگیرد. پناهبردن به اروتیسم از خصوصیات دیگر این فضاست؛ زبان اروتیک در این فضا با احتیاط کمتری به کار گرفته میشود.
میل به اینکه راحت و صریح و فارغ از دایره گفتمان منزه عمومی به هر زبان و شیوه و با اسلنگ و زبان اروتیک امیال و خواستهها را بیان کنیم، در این فضا رقم میخورد. چیزی که ما به آن خوب و بد سازی میگوییم؛ دائما غرزدن، شکایتکردن و نادیدن و از تروماها صحبتکردن، از رنجها و شادیها و مسببان آن حرفزدن، در این فضا دائما به چشم میآید. هر هفته یک موضوع باب بحث و مناقشه قرار میگیرد و مجدد چند روز بعد با موضوع دیگری جایگزین میشود.
موضعگیریهایی که ایجاد میشود و دوقطبیها در سیاست، اقتصاد، زندگی خانوادگی، حوزه عمومی و اجتماع را بارها میبینیم. این دوقطبیسازیها و خیر و شرسازی از اقتضای زیستن در فضای کمتر کنترلشده، اشباعشده از اطلاعات و پر از تصویر و نمادهایی است که افراد به سادگی میتوانند با یک تیک به آن راه یابند و عملا مرز هویتی خود را با آن تعریف کنند.
بنابراین مرز بین خوبی و بدی و خیر و شر، اخلاق و غیراخلاق دائما از نو تعریف میشود و این سیالشدن و جایگزینی مکرر، اساسا فرصتی برای انعقاد دستور جدی و تمرکزکردن باقی نمیگذارد. حافظهها به حال تسری پیدا میکند و انباشت تجربیات برای مصرف حال بیشتر مورد نظر است.
اصلا قهرمانانی در این فضا شکل میگیرند؟
دورهای بود که نسلی میتوانست سالها با تکچهرههایی (هنری، سیاسی، علمی، ورزشی و مانند آن) هویتیابی کند و آنها را به عنوان مدل و نقش بپذیرد. اما در این فضا قهرمانان دائما چهره عوض میکنند. این تغییر و تحول سریع هم انعکاس قطبیشدن ارزشهاست و هم خود به آن دامن میزند.
از سوی دیگر این سیالیت میتواند مروج نوعی نیهیلیسم باشد. در این معنا نیهیلیسم و ملال را باید دستاورد انبوهی اطلاعات و ناتوانی در مدیریت مواجهه و معناسازی از آنها دانست. هیچ چیز پایدار نیست، همه چیز را میشود مورد نقد قرار داد یا در وجهی دیگر مورد توهین قرار داد. همه چیز میتواند دستاویزی برای موضعگیری، قطببندی، شکایت و دیگریسازی قرار گیرد. این نسل استعداد بیگانهشدن را دارد. اینکه به دام این بیفتیم که تنها زندگی روزمرهمان برایمان مهم باشد.
دریافت حس ملال، دلزدگی، اشباع و بیاعتنایی به انواع کاریزماها میتواند حاصل مواجهه افراطی و بدون تأمل با این فضا باشد. دوریجستن از هرچه کاریزما و اقتدار دارد و میتواند منبع نظم باشد، از خصیصههای این نسل به شمار میآید. این برخی از چشماندازهایی است که به لحاظ عاطفی و به لحاظ خردهفرهنگی در شبکهها جاری و ساری است. قصد من ترسیم نگاهی منفی و یکسویه از این نسل نیست.
گرچه جریان غالب در فضای مجازی مجال زیادی برای خوشبینی فراهم نمیکند، اما به هر حال تا زمانی که بازاندیشی مجدد رقم بخورد یا از آن هیجان و امیال به سکون و رسوب برسد، این روند بیگانهکننده ممکن است شتاب و ادامه پیدا کند. بنابراین من فکر میکنم اینکه چرا این نسل فعلا ظرفیتهای مشارکتی محدودی دارد و حتی دغدغه مشارکت عمومیاش محدود است، به واقعیات ساختاری بر میگردد.
با توجه به اینکه گفتید بیشتر اهداف این نسل به سمت خودش میچرخد، آیا میتوان این نسل را اجتماعی دید؟ اجتماع به معنای اجتماع سنتی و اجتماع خانوادگی و خارج از گروه دوستی را میپذیرد؟ آیا پیشبینیهای سالهای قبل درباره زندگی تنها در یک اتاق و متکی بر کامپیوتر و فضای مجازی بدون ارتباط با دیگران برای این نسل یا نسل بعدی مصداق دارد؟ نسل منزوی و انفرادی شود و همه چیزش در مجاز خلاصه شود؟
طبیعتا ترند غالب به سمت فردیت است. اتکا به انرژیهای شخصی بیشتر است. این از روی میل و انتخاب شخصی نیست؛ شرایط ساختاری هم که در آن قرار دارند، رقمزننده این وضعیت است. در شرایطی که نسل Z زندگی میکند، چرخه گذار به بزرگسالی و مسیر بزرگشدن از استانداردبودن فاصله میگیرد. نمیگویم قبلا کاملا استاندارد بوده، اما در فضای مدرن و فضای آستانه قرن 15 شمسی، دیگر از الگوهای ثابت و استانداردی برای تجربه بزرگسالی نمیشود پیروی کرد. چراکه وضعیت کار در همه جای دنیا با ابهام و آشفتگیهای زیادی همراه است.
یافتن کار دشوارتر و با اقبال و شانس همراه است، مسیر آمادهشدن و کسب آن طولانی است و اتفاقات دیگری باید دخیل باشد. از آن طرف مسیر تحصیل که قبلا شانس تحرک اجتماعی را فراهم میکرد، لااقل 20سالی است که جز در برخی رشتههای خاص تضمینی ندارد.
شاید اصلا بین سالهای تحصیلی و گرفتن مدرک و ورود به بازار کار نسبت مستقیمی نباشد و گاهی این زمان تحصیل روی پیداکردن کار تأثیر منفی هم میگذارد. از طرفی هم بحث تشکیل خانواده وجود دارد که با واقعیاتی که در اطراف ما رقم میخورد، چندان ساده نیست. همین یک سال کرونا را در نظر بگیرید، قرائنی وجود دارد که در ماههای اخیر ازدواجها کاهش داشته.
بخشی از این کاهش به دلیل قواعد، شرایط و محدودیتهایی است که اعمال شده و بخش دیگر آن به مضیقههای اقتصادی باز میگردد. این اضلاعی که ما بخشی از آنها را از جمله تحصیل، همسرگزینی، فرزندآوری و شغل بررسی کردیم، به شدت به هم ریخته است. این بههمریختگی ایجاد آشفتگی میکند و در آشفتگی هم عملا تصمیمهای فردی غالب میشوند.
البته میدانی که افراد در آن سرگرم میشوند و مشابهین خود را در آن پیدا میکنند و خیلی وقتها تصویرشان از دنیای پیرامونشان را شکل میدهد و آرزوهایشان را در آن جستوجو میکنند، فضای مجازی است. پس اینکه انتظار داشته باشیم دهه هشتادیها متفاوت باشند، انتظار عجیبی نیست. اگر اوضاع برای تحرک و فرصت کار فراهم باشد و مضیقههای ساختاری کاهش یابد، شاید بیشتر از خلوت فردی و فضای خصوصی خانواده فاصله بگیرند.
آنها به سیاست هم خوشبین نیستند و رقمزننده شرایط موجود از لحاظ اقتصاد و سیاست را نسلهای گذشته میدانند و حافظهشان از تروماهای مختلف تاریخی انباشته شده است. بنابراین مشارکت را به عنوان پروژهای عاجل و مهیا که پاداشهای آماده دارد، نمیبینند و بیشتر ترجیح میدهند سیاست زندگی را دنبال کنند.
اگر هم طیفی از آنها دغدغههای مشارکتی دارد، به سمت دغدغههای محیطزیستی، حمایت از حیوانات، کودکان کار و زنان میرود. البته هوش اخلاقی و مسئولیتشناسی دارند ولی مسئولیتشناسی با مشارکت سیاسی متفاوت است. مسئولیتپذیری این گروه بیشتر به سیاست زندگی ختم میشود تا سیاست حزبی.
با این تفاسیر آنچه ما انتظارش را باید بکشیم، امتداد این روند حداقل تا 10 سال آینده است. تا نقطه دلزدگی جدی از روزمرگیهای فضای مجازی و تا ایجاد شرایطی برای بازاندیشیها در سبک زندگی و البته شاید مهمتر از آن تا بروز تحولات فرهنگی جهانی که اولویت نگاه مصرفی و خودمحور را با نقد جدی روبهرو و زندگی با مسئولیتپذیری بیشتر را جایگزین کند. این شرایط ممکن است بسیاری را متوجه دغدغههای مهمتر زندگی فردی و اجتماعی کند.
پس با این تفاسیر میشود گفت برای تغییر بستر اجتماعی و سیاسی، آبی از نسل z فعلا گرم نخواهد شد؟
انتظاری را که از این نسل میرود باید واقعبینانه دید. من سعی میکنم سطحی از خوشبینی را حفظ کنم. با وجود اینکه من مشکلات زیادی را در پروژه آنها دیدم، اما ابتدای سخنانم گفتم که پروژه جوانماندن پروژه پرریسکی است و برای همین جوانان تاکتیکها و قالبهای دفاعی مشخصی را برای خودشان تجویز میکنند و اگر غیر از این باشد، تحمل این وضعیت آنومیک دشوار میشود.
من میتوانم ادلهای را بیاورم که مؤید ظرفیتهای مثبت این نسل است: نسلی است که صداقت و صراحت دارد، علاقه به صلح و عدالت دارد، نسلی است که اتکایش به خودش بیشتر است و وارث تراکم تجربه نسلهای دیگر است و از آن برخوردار است و این یک ظرفیت و پتانسیل است.
این نسل حساسیتهای اخلاقی خود را روی خیلی از موضوعات حفظ کرده؛ به عدالت، صلح و پاک زندگیکردن و اخلاقی زندگیکردن میاندیشد گرچه در لایههای زندگی فردی او لذتطلبی وجود دارد ولی نسلی است که میل به پیشرفت دارد، این وجوه مثبت را هم باید در کارنامه نسل امروز دید. عرصههایی برای خوشبینیها و نگرانیها وجود دارد. من فکر میکنم توصیف دقیقتر برایشان این است که در پارادوکس زندگی میکنند؛ بخشی از دشواری جوانی مدرن معلول همین پارادوکسهاست.
خبرنگار: شهرزاد همتی